تصاویری از کوشک سلامی
تصاویری از زیارتگاه رباط
امام صادق(ع) می فرمایند: چهار گروه هستند که در طول زندگی دعا و خواهش آنها پذیرفته نمی شوند و آنها عبارتند از:
- مردی که در خانه اش بنشیند و بگوید خدایا؛ به من روزی بده پس به او گفته می شود: آیا به تو دستور نداده ام که باید روزی بطلبی و حرکت کنی تا بدان برسی
- مردی که زنش را که(ناسازگار است و به حرف او گوش نمی دهد) نفرین نماید به او گفته می شود آیا کار او را به تو واگذار نکرده ام؟(طلاق در دست تو نیست).
- مردی که مال و ثروتی داشته و آن را با ولخرجی از دست خود خارج کند و بعد بگوید خداوندا!! روزی ام ده پس به او گفته می شود آیا به تو دستور نداده ام که میانه رو باش و به تو دستور نداده ام که کارهایت را اصلاح کن؟
- و مردی که مال و ثروت و پولی داشته باشد و آن را بدون شاهد قرض دهد(و بعد قرض او را پس ندهد و بگوید خداوندا کمکم کن). پس به او گفته می شود آیا به تو دستور نداده ام که در هنگام قرض دادن شاهدی انتحاب کن.
بنابراین دعای این چهار گروه مستجاب و قبول نمی شود.
منابع:
تفسیر نمونه جلد 89:12
آمال الواعظین جلد 185:3
ورودی مسجد صاحب الزمان(عج)
ورودی مسجد جامع
ورودی مسجد امام حسن مجتبی(ع)
نمای داخلی مسجد امام حسن مجتبی(ع)
نمای ورودی مسجد امام علی(ع)(در حال ساخت)
مزار هفت برادر(در حال بازسازی)
زیارتگاه خواجه مراد(در حال بازسازی)
نمای داخلی زیارتگاه خواجه مراد
نمایی از زیارتگاه سیدابوالقاسم
نمای داخلی زیارتگاه سیدابوالقاسم
به مناسبت فرارسیدن خجسته میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص)؛امام صادق(ع) و گرامیداشت هفته وحدت مراسم جشنی در شب میلاد پیامبر رحمت(ص) با حضور مسئولین و مردم بخش سلامی در محل مسجد جامع سلامی برگزار گردید.
الهی من چه بینم زاحمد چه زیبا منظری دارد محمد(ص)
مبارک بر علی(ع) و دخت احمد طلوع صادق(ع) و جشن محمد(ص)
میلاد هر دو خورشید هدایت مبارک باد
احکام فقهی جهیزیه در اسلام : آیا از احکام فقهی جهیزیه خبر دارید و میدانید لوازمی که تحت عنوان جهیزیه از قبل خریداری کردهاید مشمول پرداخت خمس میشود یا خیر؟ شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید جهیزیه زندگی امام علی(ع) و حضرت فاطمه (س) چه بوده است؟ این لیست را ببینید و با بعضی جهیزیههای امروزی مقایسه کنید. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از خواستگاری از فاطمه زهرا علیها سلام و شنیدن پاسخ مثبت از بانوی اسلام، زره خود را فروخت و پولش را نزد رسول خدا برد. پیامبر هیچ سؤالی از مقدار پول نفرمود. فقط مشتی از آن پول را برداشت و به بلال حبشی داد و فرمود: « برای فاطمه عطر بخر» . سپس با دو دست خود مشتی دیگر برداشت و به ابوبکر داد و فرمود: « برای فاطمه لباس و اثاث منزل تهیه کن» و عمار یاسر و چند نفر دیگر را برای کمک به او روانه فرمود. این هم صورت جهیزیه فاطمه علیها سلام: پیراهن به 7 درهم، روسری به 4 درهم، حوله خیبری، تختی از برگ خرما ، 2فرش کرباس، 4 متکای پوستی، پرده پشمی، حصیر، آسیاب دستی، طشت مسی، مشک چرمی، قدح شیر، مشک کوچک ، کوزه سفالی دهن گشاد، 2 کوزه گلی، سفره چرمی. وقتی جهیزیه را نزد رسول خدا آوردند، پیامبر نگاهی به آن کرد و اشک در چشمان مبارکش حلقه زد. آنگاه سر خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: « خداوندا به این قوم که بیشتر ظروفشان گِلی است، برکت عنایت فرما». ما جهیزیه بزرگتر از این جهیزیه تا دلتان بخواهد سراغ داریم، اما هیچ زن و شوهری را خوشبختتر از علی و فاطمه نمیشناسیم. شما میشناسید؟
مسائل فقهی جهیزیه: چقدر از احکام فقهی جهیزیه میدانید؟ فکر میکنید جهیزیههایی که تا به حال و از چندسال قبل خریداری کرده اید مشمول پرداخت خمس هست یا نه؟ شما که نمیخواهید فرزندتان زندگیاش را بیتوجه به احکام دین خدا شروع کند. این چند استفتا از مراجع مختلف را بخوانید: حضرت امام خمینی(ره) : اگر انسان نتواند یکجا جهیزیه دختر را تهیه کند و مجبور باشد که هر سال مقدارى از آن را تهیه نماید یا در شهرى باشد که معمولا هر سال مقدارى از جهیزیه دختر را تهیه مى کنند، چنانچه در بین سال از منافع آن سال جهیزیه بخرد خمس ندارد. اگر از مقلدان امام خمینی هستید باید حواستان باشد که اگر برای خرید جهیزیه پول کنار گذاشتهاید، این پول حتما خمس دارد. امام در پاسخ به این سوال که « آیا به جهیزیه زنى که به خانه شوهر آمده و پدرش خمس مالش را نپرداخته، خمس تعلق مى گیرد یا نه؟» گفته اند: «اگر یقین نداشته باشد که در جهیزیه خمس است لازم نیست خمس بدهد و اگر یقین دارد، باید به حاکم شرع مراجعه کند و در صورت پرداخت خمس یا اجازه، مى تواند در جهیزیه تصرف نماید.» حضرت آیت الله بهجت : سوال: پدر و مادرم مقلد مرجعى هستند و خودم از مرجع دیگرى تقلید مى کنم، در مسأله خمس جهیزیه باید به کدام نظریه عمل کنم؟ جواب: بعد از این که به تصرف شما درآمد و مالک شرعى شدید، شما باید به نظر مرجع خودتان عمل کنید. سوال: اکثر خانوادهها جهت تهیهی جهیزیهی دخترانشان اقدام به خرید وسایل و لوازم در چندین سال قبل از ازدواج مىکنند که تا زمان ازدواج، آن وسایل بدون استفاده مىماند. آیا خمس بر آنها تعلق مى گیرد؟ جواب: تهیه جهیزیه در سالهایى که دختر در معرض شوهر نمودن است، خمس ندارد. سوال: دخترى که کارمند است و در خانه پدر زندگى مى کند، مقدارى از حقوق ماهیانه خود را برای تهیه جهیزیه مصرف و مقدارى از آن را هم جهت سایر لوازم زندگى براى تکمیل جهیزیه پس انداز مىکند. آیا پرداخت خمس بر او واجب است؟ جواب: تهیه جهیزیه در حد شأن و یا پس انداز براى آن، به شرحى که در مسأله 1391 رساله آمده، خمس ندارد.
احکام حقوقی جهیزیه: اگر در جریان خرید جهیزیه هستید، بهتر است اطلاعاتتان را درباره مسائل حقوقی جهیزیه هم زیاد کنید. این چند تا نکته به کارتان میآید: طبق قانون مدنى و عرف موجود و موازین شرعى تأمین معاش و کلیهی لوازم مربوط به زندگى با مرد است اما زن هم به نشانهی صمیمیت و علاقه به زندگى مشترک، دوست دارد با همسر آیندهی خویش همراهى کند و او را در تشکیل یک زندگى مشترک یارى کند. از طرف دیگر بعضى از حقوقدانان معتقدند که اختصاص دادن جهیزیه به دختر از سوى پدر و خانواده او در واقع به نوعى تعدیل قانون مربوط به ارث محسوب مى شود. • از نظر حقوقی زن دارای استقلال مالی کامل است و آوردن جهیزیه هیچ حقی برای شوهر از نظر مالکیت ایجاد نمیکند. شوهر فقط میتواند بهطور متعارف از این جهیزیه استفاده کند. برای این که در زمینه مالکیت جهیزیه و اختلافات احتمالی آینده بین زن و شوهر مشکلی برای تامین حقوق زن ایجاد نشود، چند راه قابل تصور است. مثلا گرفتن رونوشت عادی از اقلام جهیزیه بهطور دقیق و تفصیل شامل تعیین نوع، مدل، قیمت و سایر مشخصات جنس مورد نظر و یا تایید موضوع تحویل اموال توسط یکی از دفاتر اسناد رسمی. این لیست که به «سیاهه جهیزیه» معروف است از نظر دادگاه بسیار مهم و در رأى دادگاه بسیار اثر گذار است. علاوه بر سیاههی جهیزیه، فاکتورهاى خرید جهیزیه را نیز حفظ کرده تا در صورت لزوم، از آن به عنوان سند خرید استفاده و به دادگاه ارائه کنید. البته امیدواریم که هیچ وقت کارتان به این توصیهها نیفتد اما خب کار از محکم کاری عیب نمیکند. • زن مى تواند هر وقت و هر زمان که بخواهد و تشخیص دهد نسبت به جهیزیه خود دخل و تصرف کند، یعنی آن را بفروشد یا جهیزیه خود را به مکان دیگر مانند منزل خانواده خود انتقال دهد و یا آنها را تبدیل به احسن کند و حتى مىتواند بدون اجازه همسرش آنها را به دیگران هبه دهد (ببخشد) که البته این یک حق قانونى است. • ممکن است پس از ازدواج بین زن و شوهر بر سر مالکیت اموال موجود اختلاف به وجود بیاید، چرا که با مخلوط شدن اموال زن و شوهر، تفکیک آنها کمیسخت میشود. در مورد املاک و اموال ثبتی و نیز اموال دارای مدرک کتبی، مشکل خاصی وجود ندارد، ولی در مورد اموال منقول و اثاثی که سند رسمی یا عادی ندارد کار دشوار میشود. • دیوان عالی کشور در رای شماره 1366 - 1182 اعلام میکند «داشتن قبض رسید جهیزیه از زوج به تنهایی کافی برای حق مطالبه نیست بلکه باید زوجه ثابت نماید که جهیزیه باقی در منزل زوج است و اثر قبض و رسید فقط همین است که با بقاء عین جهیزیه، زوج نمیتواند بدون وجود ناقل جدیدی نسبت به آن دعوی مالکیت نماید.» • هر گاه جهیزیه زن مورد استفاده اختصاصی شوهر باشد و در اثر این استفاده خراب یا قیمتش کم شود؛ شوهر وظیفه دارد خسارت آنها را پرداخت کند. • براى پرهیز از هرگونه خسارت احتمالى بههنگام عقد یا بعد از تهیه جهیزیه و قبل از تحویل آن به داماد و یا خانواده او حتماً لیستى از جهیزیه تهیه کرده و آن را به امضاى عروس و داماد و 2 نفر از بستگان زوج و د2 نفر از بستگان زوجه رسانده و همانند سند ازدواج ازاین لیست نگهدارى کنید تا در صورت لزوم و یا زمانى که اختلاف زوجین به جدایى منجر مى شود دچار مشکل نشوید.
نویسنده : نخعی / امام جماعت مسجد
شش صورت زیبا که با انسان وارد قبر می گردند: بی تردید در منزلگاه خطیر و وحشت آور عالم برزخ آنچه موجب نجات انسان می گردد، اعمال نیک او می باشد که در دنیا به جا آورده است در روایت پر نغزی از امیر مومنان حضرت علی (ع) آمده است: همانا هر مسلمانی دارای سه همراه است: مال او که تا هنگام مرگ با اوست، فرزندان و بستگان او که تا کنار قبر می آیند، اعمال اوکه در زندگی و مرگ پیوسته همراه او می باشند. (معانی الاخبار: 232) مسلماً اعمال نیک انسان، تنها همراه وی در جهان دیگر می باشد و این اعمال از نخستین لحظه ی جدا شدن از زندگی دنیوی و قرار گرفتن در قبر همراه او می باشند، به نحوی که ابوبصیر از امام باقر (ع) و به نقلی از امام صادق (ع) نقل می کند که فرموده اند: هنگامی که جنازه مومن را در قبر می گذارند، شِش صورت زیبا با او وارد قبر می گردند، یکی از آن ها در جانب راست او می ایستد، دیگری در جانب چپ او، سومی روبرویِ صورت او، چهارمی در پشت سر او، پنجمی در کنار پای او می ایستد و یکی از آن ها (ششمی) که از همه زیباتر است، در بالای سرش می ایستد. و آن که از همه زیباتر است از پنج صورت دیگر می پرسد: شما کیستید؟ و آن که در جانب راست میت قرار دارد می گوید: من نماز هستم؛ و آن که در جانب چپ میت قرار دارد می گوید: من زکات هستم؛ و آن که در روبروی اوست می گوید: من روزه هستم؛ و آن که در پشت سر اوست می گوید: من حج و عمره هستم؛ و آن که در پایین ایستاده است می گوید: من نیکی ها او هستم که به برادران دینی خود می نمود. سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانی تر از هم می پرسند: تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبوتر هستی؟ او در پاسخ می گوید: اَنا الوِلایةُ آل محمد (ص)؛ من ولایت آل محمد (ص) می باشم. (بحارالانوار، ج6: 134؛ آمال الواعظین، ج3: 371
نویسنده : نخعی امام جماعت مسجد
درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربركت پيامبر مى گذشت كه با بانوى چهل ساله اى به نام «خديجه» كه برترين بانوى روزگار خويش بود ، پيمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جديدى در زندگى اش آغاز شد. برخى سن و سال خديجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نيز نوشته اند اما مشهرترين ديدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پيامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت. برخى بر آنند كه «خديجه» پيش از پيمان زندگى مشترگ با پيامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش يكى پس از ديگرى از دنيا رفته بودند و برخى نيز بر اين انديشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پيامبر دختر و ازدواج نكرده بود. ازدواج پيامبر با «خديجه» شباهتى به ازدواج هاى شناخته شده نداشت ، بلكه در نوع خود بى نظير و داراى ويژگى هايى بود ، چرا كه اين پيوند مبارك و مقدس نه ثمره ى زودگذر و دوستى بى پايه و اساس بود و نه برخاسته از انگيزه هاى مادى يا ديگر امور و اغراض و اهداف رايج كه در ازدواج چهره هاى مشهور و سرشناس دنيا وجود دارد. و نيز هدف هاى سياسى نيز در امضاء و تشكيل اين زندگى مشترك و ساختار آن، نقشى نداشت. افزون بر اينها ، زندگى و شرايط اقتصادى پيامبر و «خديجه» نيز با يكديگر تناسبى نداشت و ميان آنها فاصله ى بسيارى بود ، چرا كه پيامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خويش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زيست اما «خديجه» ثروت مندترين و بى نيازترين زن در مكه و جهان عرب بود. به همين جهت فاصله ى زيادى ميان سطح زندگى پيامبر و ثروتمندترين بانوى عرب مى نگريم ، اما آن بانوى خردمند شنيده بود و خوب مى دانست كه آينده ى درخشان و بسيار اميدبخشى در انتظار پيامبر است. شايد اين واقعيت را از غلام هوشمند خويش «ميسره» دريافته بود كه در سفر اقتصادى پيامبر با كاروان تجارتى «خديجه» بسوى دمشق ، همسفر پيامبر بود و نشانه هاى بسيارى از شكوه و عظمت و درايت و امانت و اقتدار را در او ديده و همه را ضمن تقديم گزارش كار به بانوى خردمند حجاز ، گزارش نموده بود ، يا اينكه پيشگويى آن راهب و عابد دير «بصرى» در منطقه شام ، در مورد آينده ى شكوهبار «محمد» به گونه اى به گوش «خديجه» رسيده بود و او نيز در پرتو ژرف نگرى و الهام قلبى خويش به آن آينده ى درخشان دل بسته بود. بر اين اساس بود كه بانوى پرشرافت حجاز ، برنامه ى پيوند با پيامبر را تهيه نمود و خود با قداست و هوشمندى ويژه اش سخن را در مورد آن مطلب با پيامبر آغاز كرد و از آن حضرت تقاضا نمود كه گام به پيش نهد و از راه پدرش «خويلد» يا عمويش از او خواستگارى نمايد ،..... عموهاى پيامبر پس از شنيدن اين خبر شادى بخش كه در نوع خود بى نظير بود ، شگفت زده شدند و عمه هاى آن حضرت نيز با شنيدن خبر اين پيشنهاد از سوى بانوى حجاز ، در بهت و حيرت فرورفتند ، چرا كه براستى هم ، رخداد شگرفى بود!! بانويى كه هزاران هزار دينار ثروت و امكانات در اختيارش بود و ده ها و صدها كارگزار و كارمند از بركت سود سرشار كاروانهاى تجارى او كه در فصل هاى گوناگون سال ، ميان «يمن» و «مكه» از يكسو و «مكه» و «دمشق» از سوى ديگر در حركت بود زندگى مى كردند ، بانويى كه دارايى و امكانات گسترده اش لحظه به لحظه در حال پيشرفت و توسعه بود ، بانويى كه بزرگان و سرشناسان و قدرتمندان روزگار از او خواستگارى نموده و به همه پاسخ منفى داده بود ، اينك چگونه دل در گرو مهر مقدس و عشق پاك و پرمعنويت جوانى نهاده است كه از ارزشهاى مادى و زرق و برق روزگار چيزى ندارد و در كنار عموى گرانقدر خويش ابوطالب زندگى مى كند؟ راستى بانوى حجاز چگونه از او تقاضاى ازدواج نموده و از آن خواسته است كه اين افتخار را به او بدهد و بپذيرد ؟ چگونه؟ آيا اين گزارش درست است و براستى حقيقت دارد؟ عمه ى پيامبر «صفيه» ، دخت بزرگوار«عبدالمطلب» برخاست و بسوى اقامتگاه «خديجه» رفت تا در اين مورد تحقيق و بررسى نمايد و آنگاه كه با بانوى حجاز ديدار كرد و با او روبرو شد و آمادگى او را با همه ى وجودش دريافت و ديد ، آرى بهترين و هوشمندترين و ثروتمندترين بانوى عرب آماده امضاء پيمان زندگى مشترك با والاترين جوان عرب مى باشد. «صفيه» پس از ديدار با بانوى حجاز و اطمينان از درستى خبر بسوى برادرانش بازگشت و حقيقت را با آنان در ميان نهاد. عموهاى پيامبر پس از دريافت صحت گزارش شادمان شدند ، اما شادمانى آنان با نوعى بهت و حيرت همراه بود. چرا كه «خديجه» بانوى بزرگى بود كه قدرتمندان و اشراف و اميران عرب به خواستگاريش شتافته بودند و او آنان را همشان و همتاى خويش نديده و دست رد بر سينه ى همه ى آنان زده بود اينك چه انگيزه اى او را بر آن داشته است كه دل در گرو عشق مقدس جوانمردى نهد كه از زرق و برق و ارزش و امكانات مادى و مالى ، نه زر و سيمى دارد و نه از زمين پهناور خدا يك وجب خاك را، مالك است؟! عموهاى پيامبر برخاستند و به اقامتگاه بانوى حجاز شتافتند و او را از پدرش «خويلد» يا عمويش ، براى پيامبر خواستگارى كردند. پدرش در برخورد نخست ، پاسخ مثبت نداد اما به اشاره ى دخترش با آن پيوند موافقت كرد. موضوع مهريه پيش آمد و اينك بايد مهريه اى درخور مقام و موقعيت بانوى بزرگ حجاز از سوى پيامبر تقديم گردد اما از كجا و چگونه؟ و چه كسى مى تواند اين مبلغ سنگين و درخور شخصيت و موقعيت «خديجه» را تقديم دارد ؟ درست در اين لحظات بود كه دگرباره بانوى حجاز به كار جالب و شگرفى دست زد و با هديه نمودن چهار هزار دينار به پيامبر ، از آن گرانمايه ى جهان هستى تقاضا كرد كه آن را به عنوان مهريه به پدرش «خويلد» بپردازد ، گرچه در يك روايت آمده است كه جناب «ابوطالب» مهريه را با سرفرازى و شادمانى از اموال خويش تقديم داشت و پيمان زندگى مشترك به امضاء رسيد. آرى ، با اينكه بانوى خردمند حجاز به ارزشهاى والاى اخلاقى و انسانى بهاء مى دهد و در راه بدست آوردن شرافت و كرامت ، ارزشهاى مادى را فدا مى كند با اين وصف پدرش «خويلد» از اين انديشه ى بلند بى بهره است و اين اختلاف ديدگاه را تنها ميان اين پدر و دختر نمى نگريم بلكه اين ناهماهنگى در انديشه و اين دو طرز تفكر ميان پدران و فرزندان و ميان دو برادر و دو همسر و پدر و فرزند نيز ، هم در روزگاران گذشته و هم در جهان معاصر بسيار فراوان است. به هر حال جريان به خوبى پيش رفت اما رخدادى بى سابقه و بى نظير و بهت آور بود. در ميان عرب كسى بخاطر نداشت كه زنى خود مهريه اش را به همتاى زندگى اش هديه كند. به همين جهت جاى شگفت ندارد كه حس حسادت ورزى ابوجهل فوران كند و آتش حسد در دل او زبانه كشد و فرياد زند كه : هان اى مردم! ما ديده بوديم كه مردان مهريه زنان را مى پردازند اما نديده بوديم كه زنان مهريه ى خويش را به مردان زندگى آينده خويش هديه كنند. و ابوطالب، فرزانه ى عرب پرخاشگرانه به او پاسخ داد كه : «مردك كم خرد و پست چه مى گويى ؟ به جوانمردى همانند «محمد»، هم دختر مى دهند و هم مهريه اش را خود هديه مى كنند ، اما مردك كم خردى چون تو ، اگر هديه هم تقديم دارى ، پذيرفته نمى شود و پاسخ مثبت نخواهى شنيد.» و بنا به روايتى او را اينگونه سرزنش كرد : «اگر خواستگار همانند برادرزاده ى سرفراز من باشد ، او را به بالاترين و گرانبهاترين قيمت ها مى برند و پرشكوه ترين مهريه ها را به او هديه مى دهند. اما اگر بسان تو باشد ، با مهريه سنگين هم نمى تواند با زنى شايسته ازدواج كند.» اين پيوند مبارك به بهترين صورت تحقق پذيرفت و پيامبر به تقاضاى «خديجه» به اقامتگاه او گام نهاد. از آن لحظات بيادماندنى بود كه ديگر «خديجه» همواره احساس مى نمود كه نيكبختى در كامل ترين شكل ممكن به او روى آورده و خورشيد خوشبختى اش طلوع نموده است ، چرا كه او به بزرگترين آرزوى خويش يعنى ازدواج با پيامبر رسيده بود. بانوى بزرگ حجاز در اين زندگى مشترك پسرانى بدنيا آورد كه همگى آنان در كودكى از دنيا رفتند و دخترانى به نامهاى «زينب» و «ام كلثوم» و «رقيه» و «فاطمه» به او و پيامبر ارزانى شد كه كوچكترين ، اما برترين و پرشكوه ترين آنان فاطمه عليهاالسلام بود.
منبع : کناب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت
علت ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اسلام (ص): چرا حضرت خدیجه با اینکه از ثروتمندان مدینه بود، از میان تمامی خواستگاران خود، پیامبر اسلام (ص) را برگزید؟ در پاسخ به این سوال، باید شخصیت بلند مرتبه و بزرگ حضرت خدیجه (س) را مورد بررسی قرار دهیم. بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، نمی¬تواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد. بنابر این در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد. آیت الله سبحانی در کتاب فرازهایی از تاریخ اسلام،به چهار نمونه از این شواهد اشاره می کنند که به طور خلاصه بیان می کنیم: 1- چنانکه می¬دانید پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی[2]و نیز این جریان را که در نزدیک "بصری" (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارت¬های فراوانی خوانده ام.خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی.... سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است. 2- روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت.... پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید: از کجا می¬گویی که او حائز چنین مقامی می¬شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده¬ام و از نشانه¬های او این است که پدر و مادر او می¬میرند و جد و عموی وی از او حمایت می¬کنند و از قریش زنی را انتخاب می¬کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد. 3- ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود، مکرر می¬گفت: «مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می¬شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می¬گیرد» و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می¬گفت: «روزی فرا می¬رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی.» 4- خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمد و در خانه او فرود آمد. ورقه خواب وی را چنین تعبیر کرد که: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد.» از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. چنانکه ابوطالب در مجلس عقد، برادر زاده خود را چنین معرفی کرد: «برادر زاده من، محمد بن عبدالله (ص)، با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد و گر چه از هر گونه ثروتی محروم است، اما ثروت سایه¬ای است رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی.» همه این امور نشان می¬دهد این ازدواج ریشه در جهات معنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه مادی در آن دخالت نداشته است. در پایان به ذکر حدیثی از پیامبر «ص» در شأن خدیجه اشاره می¬کنیم که می¬فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد «ص»
(پیامبراکرم صلى الله علیه و آله ) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خدیجه كبرى (علیها السلام ) ازدواج نمودند. در احادیث منابع شیعه و اهل سنت آمده است كه حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در دانش و اطلاع به كتب زمان خود معروف بوده است. او از زنان قریش بوده و علاوه بر كثرت اموال و املاک به عقل و كیاست نیز بر دیگرن برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مباركه»، «سیده نسوان» و «ملكه بطحاء» مینامیدند. او از كسانى بود كه انتظار قدوم پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را مىكشید و همیشه از علمای آن زمان نبوت آن حضرت را جویا مى شد. هنگامى كه خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) شرفیاب شد، نخستین سؤالی كه از آن حضرت كرد، در خصوص مهر نبوت بود. اشعار فصیح او در مدح رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) و كمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است كه گویای علم و ادب و محبت اوست. در همان روزى كه آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه (علیها السلام ) ایمان آورد. حضرت خدیجه (علیها السلام ) از مال خویش و میراثى كه به او رسیده بود تجارت مینمود، چندى نگذشت كه از بزرگان تجار شد، بهگونهاى كه هشتاد هزار شتر اموال تجاری او را حمل میكردند و هر روز امول او زیادتر مىشد. بر بام خانه او، قبهاى از حریر سبز با طنابهاى ابریشمی بود كه علامت جلالت آن بانوی اول اسلام بود. افراد زیادى مانند، عقبه بن ابى معیط و ابن ابى شهاب كه هر كدام چهار صد كنیز و غلام و خدمتكار داشتند، و نیز ابوجهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب به خواستگارى آن حضرت آمدند؛ ولى قبول نكردند. سرانجام خود حضرت خدیجه (علیها السلام)، پیشنهاد ازدواج به پیامبر (صلىالله علیه و آله) را دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصى انجام شد.
ماحصل ازدواج: خداوند دو پسر به نامهاى قاسم و عبدالله كه به آنها طیب و طاهر هم مىگفتند، و چهار دختر به نامهاى ام كلثوم و زینب و رقیه و فاطمه (علیها السلام ) به آن بزرگوار عطا فرمود. حضرت خدیجه (علیها السلام) بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) زندگى كرد، و تا آن حضرت زنده بود، پیامبر (صلىالله علیه و آله) همسر دیگرى اختیار نكرد. همچنین حضرت خدیجه (علیها السلام) جمیع اموال خود را به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) واگذار كرد.
آتش حسدمن مشتعل شد: عایشه مىگوید: كمتر اتفاق مىافتاد كه پیامبر (صلى الله علیه و آله) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نكند، چندانكه یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم: یا رسولالله، تاكى خدیجه را یاد مىكنى؟ او پیرزنى بیش نبوده! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده) به تو مرحمت كرد! پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم! بهتر از خدیجه (علیها السلام) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتى كه مردم مرا تكذیب مىكردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتى كه مردم مرا از خود دور مىكردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانى روزى كرد در حالی كه تو را عقیم قرار داد. منبع:وب سایت آفتاب نیوز
نویسنده : نخعی /امام جماعت مسجد
روایتی خواندنی از آیت ا... جوادی آملی ؛ در مورد راز نامگذاری امام زمان(عج) به «قائم»
حضرت مهدی(عج) مانند دیگر ائمه معصومین(ع) دارای القاب مختلفی نظیر حجت، منتظر، خلف صالح و غایب است که نام « قائم» را نیز میتوان به این اسامی افزود. اما راز نامگذاری امام زمان(عج) به قائم چیست؟ آیت ا... العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی موجود موعود» به این پرسش با شیوایی و زیبایی پاسخ گفتهاند که در ادامه علت این نامگذاری را میخوانید: وجود مبارک حجت بن الحسن(عج) دارای القاب و اسامی متعددی است که هریک وجه خاصی از آن ذات کریم را بیان میدارد. از القاب مشهور حضرتش میتوان به «قائم» اشارهای ویژه داشت، زیرا این نام مبارک در روایاتی آمده است که گویای سرّ لطیفی است. برای تسمیه آن پیشوای منتظر به قائم وجوه متعددی ذکر گردیده که به برخی از آنها اشاره میشود: 1. از حضرت باقر(ع) پرسیدند: مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود: آری. گفتند: پس چرا تنها دوازدهمین شما به این نام، نامیده شد؟ فرمود: آن هنگام که جدّمان حسین(ع) به شهادت رسید، فرشتگان با اشک و آه، ضجهزنان گفتند:ای اله وای سید ما! آیا نمینگری که با بنده برگزیده و فرزند برگزیده تو چه میکنند؟ خداوند به آنان چنین وحی کرد:ای فرشتگان من آرام باشید! به عزّت و جلالم سوگند! حتماً از آنها انتقام خواهم گرفت، هرچند مدتها بگذرد؛ آنگاه پرده را کنار زد و امامان پس از حسین(ع) را به فرشتگان نمایاند؛ در میان آنان یکی ایستاده بود و نماز میخواند، پس خداوند به فرشتگان فرمود: با این شخص ایستاده (قائم) از آنها انتقام میگیرم. 2. بر اثر غیبت طولانی، یاد آن وجود مبارک از خاطره بسیاری از افراد محو و فراموش میشود و آنگاه حضرتش پس از این فراموشی ناگوار قیام میکند: 3. او را از آن جهت قائم نامیدند که قیام به حق او در میان قیام ائمه دیگر که همگی قائم به حق بودند از ویژگی خاصی برخوردار است. در ویژگی قیام آن حضرت روایاتی هست، از جمله حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) میگوید که به امام جواد(ع) عرض کردم که آرزو میکنم قائم آل محمد(ع) شما باشید و عدل و داد را در زمین بگسترانید. امام جواد(ع) فرمود که همه ما قائم به امر خدا و هدایت کننده به دین او هستیم؛ امّا آن قائم که خداوند با او زمین را از اهل کفر و عناد در برابر حق پاک میکند و از عدل و داد پر میسازد، من نیستم؛ او همان است که ولادتش از مردم مخفی و شخصش غایب میگردد... هم نام و هم کنیه رسول خداست... . نیز حضرت عبدالعظیم میگوید: تصمیم داشتم این مطلب را از حضرت جواد الائمه (ع) بپرسم که ایشان فرمود: قائم ما مهدی است که حتماً در غیبت بسر خواهد برد و باید منتظر ظهور آن حضرت بود و پس از ظهور باید از وی اطاعت کرد:... این لقب، تنها به امام عصر(عج) تعلق دارد، گرچه قبلاً گفته شد که قیام به قسط از شرایط عمومی امامت معصومان است: امّا لقب پرافتخار «قائم» از القاب اختصاصی حضرت بقیه ا... است: لیعدن أحدکم لخروج القائم؛ ینادی مناد من السماء باسم القائم(عج) فیسمع ما بین المشرق و المغرب... و هو صوت جبرئیل الروح الأمین و تنها آن حضرت به عنوان «قائم آلمحمد» شناخته میشود: ان أدرکت القائم من آل محمد نصرته و منّا المصطفی و المرتضی و منّا یکون المهدی قائم هذه الاُمة، به گونهای که به شیوهای پسندیده مرسوم گردیده است که هنگام ذکر این نام شریف شنوندگان به احترام آن حضرت و به یاد او قیام میکنند.
سیمای حکومت جهانی امام زمان(عج): قرآن کریم در زمینه ظهور و قیام حضرت مهدى(عج) مانند بسیارى از زمینههاى دیگر، بدون اینکه وارد جزییات شود به صورت کلى و اصولى بحث کرده است؛... یعنی از تشکیل حکومت عدل جهانى و پیروزى کامل و نهایى صالحان در روى زمین سخن گفته است. این گونه آیات را مفسران اسلامى، به استناد مدارک حدیثى و تفسیرى، مربوط به حضرت مهدى و ظهور و قیام او دانسته اند. ما از مجموع آیات قرآنى که دانشمندان، آنها را ناظر به این موضوع دانسته اند و صراحت بیشترى دارند، جهت رعایت اختصار، سه آیه را مورد بررسى قرار مىدهیم: «وَلقَدْ کَتَبْنا فِى الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذّکْرِ أنّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِىََ الصّالِحُون؛ ما، در (کتاب) زبور پس از تورات نوشتهایم که سرانجام زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.» در توضیح معناى این آیه یادآورى مىکنیم که: «ذکر» در اصل به معناى هر چیزى است که مایه تذکر و یادآورى باشد، ولى در آیه یاد شده به کتاب آسمانى حضرت موسى (ع) یعنى «تورات» تفسیر گردیده است به قرینه اینکه پیش از زبور معرفى شده است. طبق تفسیر دیگرى، «ذکر» اشاره به قرآن مجید است؛ زیرا که در خود آیات قرآن این عنوان به قرآن گفته شده است: «إِنْ هُوَ إِلّا ذِکْرٌ لِلْعالَمین» بنابراین، کلمه «من بعد» به معناى «علاوه بر» بوده و معناى آیه چنین خواهد بود: ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشتهایم که سرانجام زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد. مرحوم شیخ مفید در آغاز فصل مربوط به حضرت مهدى - عجل ا... تعالى فرجه - به این آیه و آیه بعدى که نقل مىکنیم، استناد کرده است. در تفسیر این آیه از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: این بندگان صالح، همان یاران مهدى در آخر الزمان هستند. مفسر برجسته قرآن، مرحوم «طبرسى» در تفسیر این آیه پس از نقل حدیث یاد شده مىگوید: حدیثى که شیعه و سنى از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده اند، بر این موضوع دلالت دارد: «اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مىگرداند تا مردى صالح از خاندان مرا بر انگیزد و او جهان را پر از عدل و داد کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد». اشاره قرآن به پیشگویى حکومت بندگان شایسته خداوند در روى زمین در کتاب تورات و زبور، نشان مىدهد که این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است که در کتابهای آسمانى پیامبران پیشین یکى پس از دیگرى مطرح مىشده است. جالب توجه این است که عین این موضوع در کتاب «مزامیر داوود» که امروز جزو کتابهای عهد قدیم (تورات) است و مجموعهاى از مناجاتها و نیایشها و اندرزهاى داوود پیامبر (ع) است، به تعبیرهاى گوناگون به چشم مىخورد.از جمله در مزمور 37 مىخوانیم: «... شریران منقطع میشوند، اما متوکلانِ به خداوند وارث زمین خواهند شد و حال اندک است که شریر نیست مىشود که هر چند مکانش را استفسار نمایى، ناپیدا خواهد بود، اما متواضعان وارث زمین شده از کثرت سلامتى متلذذ خواهند شد». همچنین در همان مزمور چنین مىخوانیم: «... متبرکان (خداوند) وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد». و باز در ذیل آیه دیگری میفرماید: « وَ نُریدُ أنْ نَمُنّ عَلَى الّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئمًّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ؛ اراده کردهایم که بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان (زمین) قرار دهیم». امیر مؤمنان (ع) پس از پیشگویى بازگشت و گرایش (مردم) جهان به سوى خاندان وحى، این آیه را تلاوت فرمود. «محمد بن جعفر»، یکى از علویان، در زمان مأمون بر ضد خلافت عباسى قیام کرد. او مىگوید: روزى شرح گرفتاریها و فشارهایى را که با آنها روبه رو هستیم، براى مالک بن انس نقل کردم. او گفت: صبر کن تا تأویل آیه: «وَنُریدُ أنْ نَمُنّ عَلَى الّذین...» آشکار گردد. آیه دیگر با عنوان «وَعَدَ ا... الّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنّهُمْ فِى الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکّنَنّ لَهُمْ دینَهُمُ الّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَلیُبَدِلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنى لایُشْرِکُونَ بِى شَیئاً... (خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را خلیفه روى زمین خواهد کرد، همان گونه که پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید؛ و دین و آیینى را که خود براى آنان پسندیده استقرار خواهد بخشید و بیم و ترس آنان را به ایمنى و آرامش مبدّل خواهد ساخت (آن چنان که) مرا مىپرستند و چیزى را براى من شریک قرار نمىدهند...). مرحوم «طبرسى» در تفسیر این آیه مىگوید: از خاندان پیامبر روایت شده است که این آیه درباره آل محمد(ص) نازل شده است. فردی به نام«عیّاشى» از حضرت على بن الحسین (ع) روایت کرده است که این آیه را خواند و فرمود: به خدا سوگند آنان شیعیان ما خاندان پیامبر هستند. خداوند این کار را در حق آنان به دست مردى از ما به انجام مىرساند و او مهدى این امت است. او همان کسى است که پیامبر(ص) درباره او فرمود: «اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مىگرداند تا مردى از خاندان من حاکم جهان گردد. اسم او اسم من (محمد) است، او زمین را از عدل و داد پر مىسازد، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد». «طبرسى» مىافزاید: این معنا در تفسیر این آیه از امام محمدباقر (ع) و امام صادق (ع) نیز روایت شده است. منبع روزنامه قدس-- عصرانه 21/ 10/ 92
نویسنده : نخعی / امام جماعت مسجد
.: Weblog Themes By Pichak :.